افسردگی چیست؟ افسردگی یکی از اختلالات روانی شایع در میان افراد به ویژه در دنیای پر تنش امروز است. کودکان، بزرگسالان، خانمهای باردار، سالمندان، افرادی که تجربه فقدان عزیز خود را دارند و … گروههای مختلفی هستند که در معرض ابتلا به افسردگی اساسی قرار دارند.
عدم تعادل هورمونی مغز (مثلاً تغییر سطوح هورمونهای دوپامین و سروتونین)، اتفاقات تلخ در زندگی مثل از دست دادن عزیزان یا حیوان خانگی، ژنتیک فرد افسرده، عوامل محیطی، مهاجرت و تغییرات بزرگ در زندگی از عوامل ایجاد افسردگی هستند.
روان درمان در این مقاله به بررسی جامع تمام انواع افسردگی و مناسب ترین راه های درمان این بیماری شایع خواهد پرداخت. با مطالعه این مقاله به تمامی سوالات شما در زمینه اختلال افسردگی پاسخ داده خواهد شد.
فهرست مطالب
- افسردگی چیست؟
- مهمترین علائم افسردگی چیست؟
- از کجا بفهمیم افسرده ایم؟
- مهمترین علت افسردگی اساسی چیست؟
- درمان افسردگی چیست؟
- سایر انواع افسردگی چیست؟
- چگونه به فرد افسرده کمک کنیم؟
- خطر اقدام به خودکشی در افراد مبتلا به افسردگی
افسردگی چیست؟
اختلال افسردگی اساسی، افسردگی یا افسردگی ماژور (Major Depression Disorder) بیماری روانپزشکی جدی و شایعی است که احساسات، تفکر، نحوه رفتار و کارایی فرد را به طریقی منفی تحت تأثیر قرار میدهد.
افسردگی موجب ایجاد احساس غم و یا از دست دادن علاقه در فعالیتهایی میشود که قبلا از آن لذت میبردیم. این اختلال میتواند به طیفی از مشکلات احساسی و جسمی بیانجامد و توانایی فرد را برای عملکرد مطلوب در محل کار و خانه و حتی در روابط کاهش دهد.
با توجه به تعریف افسردگی، دور از انتظار نیست که فرد مبتلا به افسردگی نتواند فعالیتهایی را که قبلاً برایش لذتبخش بودند با انگیزه کافی دنبال کند و این امر میتواند منجر به احساس بیارزشی یا بیتفاوت شدن نسبت به زندگی شود.
افسردگی در هر سنی میتواند گریبانگیر فرد شود ولی به طور میانگین، برای اولین بار در اواخر دوران نوجوانی و اوایل دههی بیست زندگی خود را نشان میدهد.
همچنین زنان با احتمال بالاتری نسبت به مردان افسردگی را تجربه میکنند. برخی مطالعات نشان میدهد که یک سوم زنان حداقل یک دوره افسردگی اساسی را در طول زندگی خود تجربه خواهند کرد.
افسردگی چیزی فراتر از «احساس غم» است. درمان افسردگی اساسی به کمک داروهای ضد افسردگی و رواندرمانی امکانپذیر است.
مهمترین علائم افسردگی چیست؟
تشخیص به موقع علائم افسردگی و درمان آن نقش زیادی در پیشگیری از بروز افسردگی شدید و عوارض ناخوشایند ناشی از آن دارد. مهم ترین علائم افسردگی اساسی عبارتند از:
- احساس غم یا خلق و خوی سرکوب شده و منفی
- از دست دادن علاقه یا لذت نسبت به فعالیتهایی که قبلا لذتبخش بودند. (مثل وقت گذرانی با دوستان و یا تماشای فیلم و ورزش کردن)
- تغییر در اشتها – افزایش یا کاهش وزن غیر مرتبط با رژیم غذایی (پرخوری شدید یا از دست دادن کامل اشتها)
- مشکل در خوابیدن (بی خوابی یا پرخوابی)
- کمبود انرژی و افزایش خستگی
- افزایش فعالیت بدنی بدون هدف (مثل نوشتن یا قدم زدن زیاد) یا حرکات و گفتار کندتر یا تندتر از حالت عادی (رفتارهایی که توسط دیگران مشاهده میشود)
- احساس بیارزشی، پوچی یا گناه کار بودن (احساس گناه شدید)
- دشواری در تفکر، تمرکز یا تصمیمگیری
- فکر کردن به مرگ یا خودکشی
از کجا بفهمیم افسرده ایم؟
برای تشخیص افسردگی اساسی، فرد می بایست حداقل پنج تا از نشانه های افسردگی را به مدت حداقل دو هفته در خود احساس کند. بعلاوه عوارض پزشکی مثل مشکلات تیروئید، تومور مغزی یا کمبود ویتامین دی نیز میتوانند نشانههای افسردگی را تقلید کنند؛ بنابراین رد عوامل پزشکی کلی برای تشخیص گذاری افسردگی الزامی است.
نکته مهم این است که غمگین بودن همان افسردگی نیست. در واقع طبیعی است که گاهی اوقات احساس غمگین بودن یا بیحوصلگی کنید. مرگ یک عزیز، از دست دادن شغل یا پایان رابطه عاشقانه تجربیات سختی برای یک فرد هستند و احساس غم یا سوگ در پاسخ به چنین موقعیتهایی کاملا عادی است.
با وجود برخی همپوشانیها بین سوگواری و افسردگی، این دو متفاوت از یکدیگرند. تفاوتهای غم، سوگواری و افسردگی عبارت است از:
- در سوگواری، احساسات و هیجانات دردناک به صورت موجی میآیند و اغلب با خاطرات مثبت فرد از دست رفته همراهی دارند؛ اما در افسردگی اساسی، خلقوخو و یا علاقه نسبت به انجام فعالیتها بیشتر از دو هفته کاهش مییابد.
- در سوگواری، اعتماد به نفس سر جای خود است؛ اما در افسردگی اساسی، احساسات بیارزش بودن یا تنفر از خود شایع میباشد.
البته از دست دادن کار یا قربانی بودن در یک تجاوز جنسی یا مصیبتی عظیم میتوانند باعث شروع یک فاز افسردگی اساسی شوند.
مهمترین علت افسردگی اساسی چیست؟
ریشه افسردگی چیست؟ حالا که با افسردگی و علائم آن آشنا شدیم، بد نیست نگاهی به علت افسردگی و اینکه چرا افسرده می شویم بیندازیم. افسردگی میتواند هر کسی را تحت تأثیر قرار دهد، حتی فردی که به نظر میرسد در شرایط ایده آلی زندگی میکند.
عوامل ایجاد انواع افسردگی اساسی عبارتند از:
۱- عدم تعادل بیوشیمیایی در مغز افراد افسرده
عدم تعادل در ترشح برخی مواد شیمیایی در مغز (انتقال دهنده های عصبی) از جمله سروتونین (Serotonin)، نوراپی نفرین (Norepinephrine) و دوپامین (Dopamine) به ایجاد نشانههای افسردگی میانجامد.
۲- افسردگی ژنتیکی
افسردگی میتواند ریشه های ژنتیکی و وراثتی داشته باشد. برای مثال، اگر یکی از دوقلوهای همسان افسردگی داشته باشد، قل دیگر به احتمال ۷۰ درصد ممکن است به اختلال افسردگی دچار شود. وجود یک فرد افسرده در خانواده نیز احتمال ابتلای سایر خویشاوندان درجه یک را به افسردگی افزایش می دهد.
۳- ساختار شخصیت افراد افسرده
افراد با اعتماد به نفس پایین، که به سادگی با استرس دستپاچه میشوند، یا آنهایی که در کل منفینگر هستند با احتمال بیشتری افسردگی را تجربه میکنند.
۴- عوامل محیطی موثر در ایجاد افسردگی
قرار گرفتن مداوم در معرض خشونت، سوءاستفاده، فقر، طلاق، مهاجرت، ابتلا به بیماریهایی مثل کرونا و همچنین استرس مزمن میتواند برخی افراد را نسبت به افسردگی آسیبپذیر سازد.

درمان افسردگی چیست؟
افسردگی یکی از درمانپذیرترین اختلالات روانی است. حدود ۸۰ درصد افراد مبتلا به افسردگی در نهایت به درمان خوب پاسخ میدهند.
البته پیش از تشخیص یا درمان، متخصص باید یک ارزیابی کامل شامل یک مصاحبه جامع ترتیب دهد. در برخی موارد، تست خون برای کسب اطمینان از عدم دخالت سایر بیماری های پزشکی مثل مشکلات تیروئیدی صورت میگیرد.
ارزیابی برای تشخیص نشانههای خاص، سابقه پزشکی و فامیلی، عوامل فرهنگی و محیطی برای رسیدن به تشخیص درست و برنامهریزی برای درمان افسردگی ضروری است.
۱- دارو برای درمان افسردگی
از آنجا که به هم خوردن تعادل بیوشیمیایی مغز یکی از عوامل ایجادکننده افسردگی است، درمان و متعادلسازی تعادل بیوشیمیایی مغز میتواند باعث درمان افسردگی شود.
به همین دلیل، انواع داروهای ضد افسردگی مثل داروهای ضدافسردگی بازدارنده بازجذب سروتونین (SSRIs)، ضد افسردگیهای سه حلقهای و مهارکننده های بازجذب نوراپی نفرین و سروتونین میتوانند برای بهبود تعادل بیوشیمیایی مغز فرد تجویز شوند.
ضدافسردگیها شاید در همان هفتههای اول یا دوم باعث بهبود بیماری شوند. ولی اثربخشی کامل داروها شاید دو تا سه ماه طول بکشد. روانپزشکان معمولا پیشنهاد میکنند که مصرف قرصهای ضد افسردگی حداقل شش ماه پس از بهبود نشانهها ادامه پیدا کند. درمان درازمدت ممکن است به منظور جلوگیری از عود مجدد بیماری برای برخی افراد پرخطر پیشنهاد شود.
عوارض داروهای ضد افسردگی و راه حل آن
اگر بیمار پس از چندین هفته احساس بهبود نکند یا عوارض ناخوشایندی را تجربه کند، روانپزشک میتواند دوز دارو را افزایش دهد یا داروی ضد افسردگی دیگری اضافه یا جایگزین کند. در برخی موقعیتها سایر انواع داروهای ضد افسردگی میتوانند به فرد کمک کنند.

انواع داروهایی که معمولا در درمان افسردگی تجویز می شوند:
- فلووکستین
- سرترالین
- پاروکستین
- اس سیتالوپرام
- سیتالوپرام
- فلووکسامین
- ونلافاکسین
با این که داروهای ضد افسردگی میتوانند موجب ایجاد عوارض جانبی ناخوشایند در برخی افراد شوند، ولی مصرف این داروها نباید به یکباره و بدون مشورت با روانپزشک قطع شود.
۲- روان درمانی افسردگی
رواندرمانی اکثر اوقات برای درمان افسردگی خفیف یا درمان افسردگی بدون دارو استفاده میشود؛ برای افسردگی شدید یا افسردگی با شدت متوسط، رواندرمانی اغلب به همراه با داروهای ضد افسردگی استفاده میشود.
یکی از انواع رواندرمانی های شناخته شده موثر در درمان انواع افسردگی، درمان رفتار درمانی شناختی (CBT) است. درمان شناختی رفتاری شکلی از درمان است که با تمرکز بر روی حل مسئله انجام میشود. CBT به شناسایی تحریفات در نحوه تفکر و سپس تغییر رفتارها کمک میکند.
انواع رواندرمانی مثل مشاوره فردی، گروه درمانی، مشاوره خانواده و زوج درمانی به کمک رویکردهای مختلف مثل طرحواره درمانی، رویکرد ACT و رویکرد CBT میتوانند به فرد در درمان افسردگی کمک کنند.
بسته به شدت افسردگی، طول درمان میتواند چند هفته یا بیشتر باشد. در بسیاری از موارد، بهبود قابل توجه میتواند با ده تا پانزده جلسه اتفاق بیافتد. مواردی که در رواندرمانی انجام میشوند و به فرد در درمان افسردگی کمک میکنند عبارتند از:
- مدیریت بحران یا نشانه
- شناسایی و آموزش کنار آمدن با محرکهایی که به ایجاد علائم افسردگی کمک میکنند.
- شناسایی باورهای منفی و جایگزینی آنها با باورهای مثبت
- یادگیری مهارتهای حل مسئله
- یادگیری راههای ایجاد روابط مثبت با دیگران
- بهبود اعتماد به نفس
- یادگیری مهارت هدفگذاری و رسیدن به آنها
۳- شوک درمانی افسردگی
شوک درمانی نوعی درمان پزشکی است که بیشتر در درمان حادترین نوع افسردگی، افسردگی ماژور یا اختلال دوقطبی به کار میرود.
شوک درمانی (الکتروشوک درمانی یا ECT) یک تحریک الکتریکی مختصر روی مغز بیمار وارد میکند. معمولاً بیمار دو تا سه بار در هفته و به طور کلی شش تا دوازده جلسه درمان را دریافت میکند تا علایم افسردگی اساسی بهبود پیدا کند.
سایر درمانهایی که به بهبود علائم و نشانههای افسردگی کمک می کنند عبارتند از:
- تغییرات سبک زندگی
- الگوهای سالم خواب
- ورزش روزانه
- تغییر رژیم غذایی
سایر انواع افسردگی چیست؟
تا اینجا فهمیدیم که اختلال افسردگی اساسی چیست؟؛ اما افسردگی انواع مختلفی دارد که در هر نوع، میزان و شدت علائم با یکدیگر متفاوت است و هر یک روش درمانی خاص خودش را دارا است.
سایر انواع افسردگی در بزرگسالان عبارتند از:
- افسرده خویی یا افسردگی مزمن (Dysthymia)
- افسردگی فصلی
- افسردگی پس از زایمان
- افسردگی بارداری
- افسردگی پیش از قاعدگی (اختلال ملال پیش از قاعدگی یا PMDD)
- افسردگی دوران سالمندی
در ادامه این مقاله به بررسی سایر انواع افسردگی میپردازیم.
– افسرده خویی یا خلق افسرده
یکی دیگر از انواع افسردگی، افسرده خویی یا دیستایمیا (Dysthymia) است. آیا دائماً و در هر شرایطی احساس غمگینی میکنید؟ دیستایمیا شکل مزمن و طولانی مدت تر از افسردگی است که میتواند باعث شود افراد علاقهی خود را در فعالیتهای روزانه از دست بدهند، اعتماد به نفس پایینتری داشته باشند. به خاطر مزمن بودن نشانهها، این افراد احساس غمگینی مدام را جزئی طبیعی از زندگی تلقی میکنند.
مشخصه اصلی افسردگی مزمن، خلق افسردهای است که بیشتر روزها و به مدت حداقل دو سال برای بزرگسالان و حداقل یک سال برای کودکان و نوجوانان برقرار است. شدت نشانههای افسردگی مزمن میتواند با گذشت زمان تغییر یابد. دو درمان اصلی افسردهخویی شامل دارو درمانی و رواندرمانی است.
– افسردگی فصلی (SAD)
اختلال افسردگی فصلی (SAD یا Seasonal Affective Disorder) از انواع افسردگی است که با عنوان افسردگی پاییزی نیز شناخته میشود.
افراد مبتلا به افسردگی فصلی شاهد تغییرات خلقوخو و تجربه علائم افسردگی اساسی در فصل پاییز و زمستان که تابش آفتاب کمتر است، هستند. معمولاً با فرا رسیدن بهار حال این بیماران خوب میشود. به میزان بسیار کمتری، بعضی از افراد افسردگی فصلی را در تابستان تجربه میکنند.
این اختلال در بین زنان شیوع بیشتری دارد. افسردگی فصلی با عدم تعادلهای بیوشیمیایی در مغز مرتبط است. روزهای کوتاهتر و میزان تابش نور کمتر علائم افسردگی فصلی را تشدید میکنند.
نشانههای شایع افسردگی فصلی شامل خستگی مداوم، افزایش وزن و پرخوری و میل به مصرف کربوهیدراتها است. نشانههای افسردگی فصلی میتواند از خفیف تا شدید متغیر بوده و بسیار شبیه به علائم افسردگی ماژور است.
مانند درمان افسردگی اساسی، درمان افسردگی پاییزی هم ترکیبی از نور درمانی، داروهای ضد افسردگی و روان درمانی است. برای برخی افراد، افزایش مدت زمان قرار گرفتن در معرض نور خورشید به بهبود نشانههای افسردگی فصلی کمک میکند.
وقتگذرانی بیرون از منزل یا چینش منزل و دفتر کار به صورتی که نور بیشتری در طول روز دریافت شود، ورزش بیرون از خانه، خوردن غذاهای سالم و ارتباط با سایر افراد میتواند به درمان علائم افسردگی فصلی کمک کند.
با این که نشانهها خود به خود و با تغییر فصل بهتر میشوند، اقدام به موقع برای شناخت علائم و درمان افسردگی فصلی میتواند به روند بهبودی سرعت ببخشد.
– افسردگی بعد زایمان
برای بیشتر زنان، مادر شدن موقعیتی هیجانانگیز، شادیآور و اغلب اضطرابآور است. با این حال، برای زنانی با افسردگی بارداری یا پس از زایمان، این تجربه بسیار زجرآور و دشوار میشود. افسردگی پس از زایمان عارضهای جدی اما قابل درمان است که با علائمی مثل:
- احساس غم شدید
- بیتفاوتی
- اضطراب
- گریه بدون دلیل
- کج خلقی
- بیقراری
- کاهش انرژی، ضعف و خستگی
- تغییر الگوی خواب
- تغییرات اشتها
- احساس ناامیدی و بیارزشی
- کاهش تمرکز و گیجی
- علاقه نداشتن و ارتباط برقرار نکردن با نوزاد
- احساس اضطراب درباره نوزاد
- احساس مادر بد بودن
- ترس از آسیب رساندن به نوزاد یا خود
- از دست دادن علاقه یا لذت نسبت به زندگی
همراه است. در واقع علائم افسردگی بعد زایمان بسیار مشابه با علائم افسردگی ماژور است. افسردگی پس از زایمان برای مادر و نوزاد خطرات بالقوه ای به همراه دارد. این بیماری از لحاظ روانی و جسمانی فرد را زمینگیر کرده و ممکن است ماهها تداوم یابد.
– افسردگی بارداری چیست؟
زنان در طول بارداری هم میتوانند دچار افسردگی شوند. افسردگی قبل از زایمان به افسردگی در طول بارداری اطلاق میشود که می تواند بعد از زایمان هم تداوم پیدا کرده و منجر به افسردگی بعد زایمان شود. این یعنی افسردگی بعد زایمان از دوران بارداری وجود داشته است.
تغییرات سریع در هورمونهای جنسی، استرس، تغییر سطوح هورمونهای تیروئیدی در طول بارداری و پس از آن، تغییرات بدنی، تغییرات در روند معمول روابط و کار، نگرانی درباره مادری و نبود خواب کافی از عوامل ایجاد افسردگی بعد زایمان هستند.
برای تشخیص دادن افسردگی قبل یا بعد از زایمان، نشانهها بایستی در عرض چهار هفته پس از زایمان آغاز شوند. اگرچه، نشانههای افسردگی در هر زمانی میتوانند پدید آیند.
مثل بقیه انواع افسردگی، افسردگی قبل یا بعد از زایمان را میتواند با رواندرمانی، دارودرمانی، تغییرات سبک زندگی، برقراری ارتباط و حمایت یا ترکیبی از اینها درمان کرد. زنانی که باردارند یا در دورهی شیردهی هستند باید در مورد استفاده از ضد افسردگیها حتما با پزشک مشورت کنند.
– افسردگی پیش از قاعدگی (PMDD)
اختلال ملال پیش از قاعدگی یا PMDD، یک مشکل دورهای و بر پایهی هورمون ها همراه با تغییر در خلق و خو است.
بسیاری از زنان تجربهی اختلال پیش از قاعدگی (PMS) را دارند، اما PMDD با PMS متفاوت است. مانند PMS، نشانههای PMDD هم پس از تخمکگذاری آغاز شده و به فاصلهی کوتاهی پس از فاز قاعدگی به پایان میرسد.
در زنان مبتلا به این نوع افسردگی، علائم مشابه با PMS (مخصوصا علائم روانی) بسیار شدیدتر تجربه شده و آنها را از کارهای روزمرهی خود باز میدارد. این نشانههای روانی شامل افسردگی، افکار خودکشی، اضطراب، کجخلقی و تنش است.
این نشانهها لزوماً در هر سیکل اتفاق نمیافتد، اما در بسیاری از چرخهها دیده میشود و شاید در بعضی ماهها بدتر باشد. در اکثر موارد، حداقل پنج مورد از نشانههای زیر باید در هفتهی پیش از پریود وجود داشته باشد که در طول روزهای پس از آن بهبود مییابد و در هفتههای آتی به حداقل میرسد:
- نوسانات خلقی
- کجخلقی یا عصبانیت یا افزایش درگیریهای بین فردی
- خلق دپرس، احساسات ناامیدی یا افکار نارضایتی از خود
- اضطراب، تنش ویا احساس نگرانی
- کم شدن علاقه در فعالیتهای معمول
- دشواری در تمرکز
- کمبود واضح انرژی
- تغییر در اشتها
- پرخوابی یا بیخوابی
- حس دستپاچگی یا از دست دادن کنترل
- نشانههای جسمی مثل دردناکی یا تورم سینه، درد مفصل یا عضلات، حس نفخ یا افزایش وزن
– افسردگی در سالمندان
افسردگی میتواند به سراغ سالمندان نیز بیاید، ولی بخش عادی روند پیری نیست. افسردگی قریب به یک الی پنج درصد از جمعیت عمومی سالمندان، ۱۳/۵ درصد از سالمندان تحت مراقبت در خانه و ۱۱/۵ درصد سالمندان بستری در خانه سالمندان را تحت تأثیر قرار میدهد.
بزرگسالان و سالمندان در خطر تشخیص اشتباه علائم افسردگی و عدم درمان هستند؛ چون برخی از نشانههای آن با علائم ناشی از افزایش سن اشتباه گرفته میشود یا به غلط به سایر بیماریها، عوارض داروها یا تغییرات در زندگی نسبت داده میشوند.
بیماران سالمند همچنین نسبت به حرف زدن درباهی احساسات خود بیمیل هستند و این که نشانههای جسمی میتواند علامتی از افسردگی باشد را درک نمیکنند.
شایعترین نشانه های افسردگی در سالمندان عبارتند از:
- اندوه مداوم
- احساس کندی در حرکات
- نگرانیهای بیش از حد دربارهی مشکلات مالی و بهداشتی
- گریههای متناوب
- احساس بیارزشی یا ناامیدی
- تغییر وزن
- قدم زدن یا حرکت بدن از روی نگرانی
- دشواری در خواب
- دشواری در تمرکز
- شکایتهای سوماتیک (درد جسمی غیر قابل توجیه یا مشکلات گوارشی)
- ترک فعالیتهای اجتماعی
بیماری های سالمندان مثل سرطان، پارکینسون، سکته مغزی، بیماریهای قلبی، دیابت، آلزایمر، زوال عقل و ام اس (MS) و همچنین مصرف داروهایی مثل داروهای قلبی، شیمی درمانی، داروهای ضد اضطراب و مسکن، ضد صرعها و داروهای هورمونی میتوانند باعث ایجاد علائم افسردگی ماژور در سالمندان شوند.
بیماران سالمندی که نشانههای افسردگی را در زمان مصرف این داروها تجربه میکنند بایستی آن را بلافاصله به پزشک خود اطلاع داده و به روانشناس سالمندان مراجعه کنند.
درمان افسردگی سالمندان شامل رواندرمانی مداوم (درمان شناختی رفتاری میتواند در کمک به بیماران مسن برای از بین بردن الگوهای فکری که به ایجاد نشانههای افسردگی کمک کردهاند، مؤثر باشد.)، تعدیل سلامت جسمی و باورهای معنوی، گروهدرمانی و داروهای ضد افسردگی است.
ورزش روزانه، ایجاد عادتهای غذایی سالم و افزایش دریافت حمایت اجتماعی همگی در کمک به بیماران سالمند مبتلا به افسردگی اهمیت دارند.
چگونه به فرد افسرده کمک کنیم؟
حمایت قوی از طرف والدین، خانواده و دوستان فاکتور بسیار مهمی است. در ادامه پیشنهادهای برای نحوه کمک به عزیزانتان آورده ایم:
-
علائم افسردگی را بشناسید: تلاش کنید بفهمید که ریشه افسردگی چیست؟ شناسایی نشانههای افسردگی و اضطراب را یاد بگیرید و اگر علائم را دیدید، از فرد بخواهید تا حتما به روانپزشک و روانشناس مراجعه کند.
-
به او گوش دهید: به او بفهمانید که میخواهید نگرانیهایش را بشنوید. مثلا بگویید: «من متوجه شدهام که تو با خوابیدن مشکل داری، موضوع خاصی فکرت رو درگیر کرده؟»
-
حمایت خود را نشان دهید: به او بفهمانید که تنها نیست و شما اینجا هستید تا کمکش کنید. او را تشویق کنید که در صورت نیاز کمک بگیرد. فرد ممکن است احساس ناراحتی کند و نخواهد به دنبال کمک باشد. او را تشویق کنید با یک روانشناس یا روانپزشک صحبت کند.
-
یادآوری زمان مصرف داروها
-
ترتیب دادن مهمانیهای دوستانه و خانوادگی
-
برنامهریزی برای سفرها و برنامههای گروهی
-
آشپزی و تهیه غذاهای سالم
-
کمک به فرد برای مراجعه به روانشناس و پزشک و یادآوری زمان نوبتها
انواع داروهای ضدافسردگی کدامند؟ آیا عوارضی دارند؟
خطر اقدام به خودکشی در افراد مبتلا به افسردگی
همواره خطر خودکشی در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی وجود دارد. سابقهی تلاش یا اقدام به خودکشی بزرگترین ریسک فاکتور در افسردگی محسوب میشود، اگر بیمار هر کدام از علائم افکار یا رفتار خودکشی را نشان داد، مهم است که بلافاصله به او کمک شود.
منبع: Mayo Clinic
ممکنه کسی بدون رفتن پیش تراپیست افسردگیش رفع بشه و دیگه برنگرده ؟
با درود: بستگی به میزان افسردگی و اشکالی که ایجاد کرده است دارد. معمولا درمانگر به فرد افسرده کمک می کند. الگوهای ناکارامد و مخرب رفتاری و فکری خود را شناسایی و قطع کند. و عموما مراحل شناخت به راحتی بدست نمیآید. درمانگران از این طریق زوایای دید افراد را نسبت به پدیدهها و وقایع تغییر می دهند ، البته همه اینها در طی پروسه نه چندان کوتاه بدست میآید.
اما دوست عزیز افسردگی نشانههایی دارد که فقط درمانگر تشخیص میدهد ، به خواندن مطالب مجازی اکتفا نکنید برخی از حالتها هستند که شبیه افسردگیاند اما افسردگی نیست، اگر باز هم پرسشی داشتید بنده پاسخگوی شما خواهم بود.
سلام من افسردگی مادر زادی دارم ۴۰ سالمه چند ساله دارو مصرف میکنم ولی هیچ تاثیری نداشته اگه میشه راهنمایی کنین که چکار کنم از هیچی لذت نمیبرم
احساسی که تواین ۴۰ سال تجربه کردید رو متوجه میشم وپیشنهاد میشه جلسات رواندرمانی مکمل دارو درمانی انجام بدید وبا درمانگر ارتباط بگیرید.
با درود ؛ امکان دارد افسردگی زمینهٔ وراثتی را داشته باشد این بدان معنی نیست که قابل درمان نباشد، موضوع این است که شما از دارو به تنهایی کمک گرفتید در صورتی که چیزی که در افسردگی کمک کننده اصلی است جلسات درمانی است چرا که بیشترین دلیل افسردگی بینش و فکر و احساسات افراد اد، و الگوهای نا درست رفتاری قبلی هستند که با کمک رواندرمانگر نیاز به تغییر دارند .
سلام وقت شما بخیر
من پیش روانشناس رفتم در من تشخیص افسردگی فصلی و افسردگی دوران قاعدگی و افسردگی اساسی دادند و همچنین گفته اند که خاطرات بد دوران کودکی و بیکاری من باعث ایجاد این افسردگی ها شده، سوال من این است آیا این افسردگی قابل درمان است؟ چند سال طول میکشه درمان بشه؟ آیا من همه کارهایی روانشناس میگه انجام بدم و داروهایی که روانپزشک تجویز کرده بخورم درمان میشم؟ چون واقعا حس بسیار بسیار بسیار بسیار بدی است زندگی مرا داره نابود میکنه باعث شده اعتماد بنفسم بیاد پایین و نتونه کار پیدا بکنم و الان حول و حوش ۲ سال است بیکار هستم و مسائل باعث شده ۵ بار اقدام به خودکشی کنم واقعا از این بیماری خسته شده ام
سوال دیگه من اینه که چه فرقی بین افسردگی اساسی و افسردگی ماژور هست؟
میشه خواهشا جواب مرا به آدرس ایمیل من بفرستید متشکرم
اضطرابی ونگرانی رو تجربه میکنید میفهمم نشانه ها وسوالاتی که نوشتید رو میخوام عمیق تر نگاه کنیم بهش چیزی که درمان رو پیش بینی میکنه خلق وکاراکتری وشخصیتی هست که دارید وطبق این ها باید تو جلسات با روانشناستون صحبت کنید که چیزایی که انتظار دارید کدومشون تغییر میکنه وکدومشون تغییر نمیکنه وبا جریانی هم که نوشتید باید یک تیم کارتون باشند ودارو درمانی رو که مرتبا دریافت میکنید واین تو بهبودخلق شما کمک میکنه وهرچقدر هم شکست عاطفی وکاری تجربه کردید تو جلسات با درمانگر صحبت کنید وعامل ونحوه شکل گیری این نشانه هارو پیدا کنید درمان میتونه امکان پذیر باشه ولی مهم ترین نکته بخش ژنتیک وخلق هست که چقدر میتونه تغییر کنه وطبق اون میتونه درمان وزمان جلسات مشخص بشه وعمیقا به جریان هیجانات وعواطف وشناخت های شما پرداخته بشه.
با درود ؛ دارو درمانی به تنهایی کافی نیست برای حل مشکل از رواندرمانگر ( روانشناس)، کمک بگیرید،
مشکل شما تا حدود زیادی قابل حل است
چیزی که میتوانیم بگوییم این است که شما با کمک جلسات درمانی و شاید دارو بطور همزمان حتما بهتر از اکنون میتوانید کار و فعالیت خود را شروع کنید و به زندگی امیدوار و خرسند شوید . در حال حاضر بنظر میرسد بیشتر ناامید شده اید. و یا دچار درماندگی آموخته شده گشته اید که فرد را در وضعیت سکون نگه می دارد.
سلام من پشت وکمرم وبعداگردن وسرددردی شدیدی داشتم به دکترمراجعه می کردم داروی ضدمیگرن تجویزمیکردبعدامشخص شدمیگرن نیست البته بعدازدوسال الان ۶سال هست داروهای ضدافسردگی می خورم نسبت به قبل خیل خوبم قبلا بدنم سست بوداصلاتمرکزی نداشتم قوای جنسی ضعیف بودازهیچ چیزی لذت نمی بردم نمیتونستم بخندم برای همه چیزمشگل داشته که مجال گفتن نبست الان یه مقدارخواب الوده هستم وازطرفی پشت گردنم احساس گرفتگی میکنم یه مقدارداروهایبوست میاره وکارسنگین بعدازچندروزخستگی زیادمیاره ۵۲سالم هست این مشگل ۱۵سالگی بامن بوده انژی واقعی ندارم ازبینی ام اب هنوزم میادبه نظرشماچکارکنم ممنون
جریانی که تجربه کردید ومیکنید رو متوجه شدم واین جریان مدت زمان بالایی هم که باشما بوده واز شما انرژی میگیره طبق نظر متخصص که بهش ارجاع میکنید ودارو دریافت میکنید مرتبا تاثیر دارو وتاثیرشون برشخصیت وخلق شمارو چک کنید واگر نیاز متخصص بود داروها تغییر داده بشه.
با درود؛ تنها و بهترین پیشنهادی که به شما میتوانم بکنم مراجعه به رواندرمانگر است ، دارو درمانی به تنهایی کفایت نمی کند، اثر دارو کمرنگ می شود دیگر آنکه فرد افسرده در درمان و جلسات رواندرمانی قدرتمندی کافی را برای مقابله و سازگاری با شرایط مختلف زندگی و تغییر الگوهای ناکارامد قبلی را پیدا می کند.
سلام من ۲۸سالمه مشکلات زیادی داشتم ولی الان مدام استرس دارم ودوست دارم تنها باشم برای خودم ارزش قائل نیستم واصلا از خودم بدم میاد تو رویام ومدام فکر میکنم انقدر که سردرد میگیرم لطفا راهنماییم کنید
احساسی که تجربه میکنید رو متوجهم وبا علائمی که نوشتید که تبدیل به سردرد وتنش های روانی شده پیشنهاد میشه اول به متخصص مغز واعصاب مراجعه کنید ونشانه هایی که دارید رو بگید تا تشخیص بگیرید ودارو مناسب رو دریافت کنید ودر مرحله بعدی با درمانگر ارتباط بگیرید وبه نشانه های پیش اومده بصورت عمیق بپردازید.
با درود؛ آنچه اشاره فرمودید اضطراب است ونه استرس، یک نگرانی مداوم و درونی که ذهن شما را بشدت درگیر کرده است، به احتمال زیاد سردرد ها میتواند نتیجه اضطراب باشد، یک مصاحبه تشخیصی علت دقیقتر مشکل شما را مشخص می کند . خودسرزنشی و احتمالا اعتماد بنفس تان سبب بروز مشکلات ارتباطی و بین فردی در زندگی شما شده است . احتمالا شما فردی درونگرا و خودسرزنشگر هستید که خود تان را عامل عمدی مشکل میدانید.
سلام من ۱۲ سالمه و خیلی داغونم مثلا با خودم حرف میزنم عصبی میشم شروع میکنم به لرزیدن دیگه نه میتونم بخندم نه گریه کنم
سلام. سپاس از اعلام نظرتون. اگر این علائم رو به مدت طولانی دارید، حتما با یک روانشناس نوجوان ملاقات کنید.
https://pezeshkekhoob.com/psychologists/165p-adolescent-psychologist
علائم ونشانه هایی که تجربه میکنید تو این سن این فرض رو بالا میاره که احساس تنش وفشاری رو تومحیط زندگیتون دارید تجربه میکنید وکمتر درک میشید وکمتر در مورد اینها صحبت میشه وهمین ها هم باعث شدهتو ابراز این هیجان ها دچار مشکل بشید وسنی هم که دارید باید نشانه ها ی بلوغ رو هم بهش اضافه کنیم وکه همین مسئله هم اثرگذار هست.
با درود ؛ توضیحات شما بسیار کلی بودند، با توجه به سن تان اگر مشکل روی عملکرد تحصیلی و خواب تاثیر گذار است و در درون خود تنش احساس می کنید، زود بررسی و اقدام عملی انجام شود ، این امر باعث افت تحصیلی و احساس ناکامی و عواقب بعدی نا مطلوب آن شما را بیشتر آزار می دهد خصوصا که نوجوانی را در پیش رو دارید ، برای آنکه بحران جدی در نوجوانی ، تحصیل و عملکرد اجتماعی نداشته باشید
با روانشناس ارتباط و در این خصوص بدون تعلل کمک بگیرید.