آیا برای شما هم پیش آمده در روز تولد خود برخلاف انتظارتان احساس غم یا دلتنگی غریبی به سراغتان آمده باشد؟! یا خُلق تان پایین باشد و علت آن را ندانید؟! اگر این حالت یا تجارب مشابهی داشته اید، مطالعه مطلب افسردگی تولد برای شما مفید خواهد بود.
در این مطلب، روانشناس پزشک خوب، دکتر پردیس میرمعینی شما را با علل این مشکل آشنا کرده و راه حل هایی را در اختیارتان میگذارد.
فهرست مقاله
Toggleافسردگی تولد چیست؟
افسردگی تولد با نام های غم تولد (birthday blues) نوعی از افسردگی است که برای خیلی از ما ممکن است اتفاق میافتد.
افسردگی تولد در بین خانم ها شایع تر است اما مرگ در روز تولد آمار بالاتری در آقایان دارد.
با استفاده از واژه هایی که بار غم انگیز کمتری دارند به راحتی میتوانیم با این مشکل کنار بیایم.
خبر خوب اینکه: طبیعت گذرای این خُلق افسرده باعث میشود حل و فصل آن، به راحتی شانه زدن موهایمان باشد.
علت افسردگی روز تولد چیست؟
اینکه دلیل افسردگی روز تولد بر اثر افزایش سن و تاریخ تولدمان است یا یک افسردگی مزمن است که میتواند احساس غم، ناامیدی و سایر احساسات منفی را افزایش دهد، قابل توجه و بررسی میباشد.
افسردگی روز تولد با شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی، دینی و مذهبی هم رابطه دارد.
به علاوه در افرادی که مبتلا به بیماری های لاعلاج و مزمن هستند نیز بیشتر است.
به همین دلیل مهم است که غم روز تولد بررسی شود و در صورت نیاز تحت درمان قرار بگیرد.
پزشک خوب به شما کمک میکند بهترین روانپزشکان را در کوتاهترین زمان و در نزدیکی محل زندگی خود پیدا کنید
افسردگی تولد در چه افرادی بیشتر دیده میشود؟
افراد مبتلا به افسردگی یا وجود سابقه خانوادگی افسردگی
اگر در حال حاضر با افسردگی مزمن روبرو هستید یا در گذشته به آن مبتلا بوده اید، افسردگی روز تولد میتواند تأثیر چشمگیری بر روی شما بگذارد. به همین ترتیب، اگر سابقه خانوادگی افسردگی دارید این موضوع میتواند در ابتلای شما به افسردگی روز تولد مؤثر باشد.
افراد مبتلا به اضطراب
اضطراب، از هر نوع آن ( اضطراب اجتماعی، انواع ترس ها و …) میتواند احساس افسردگی را در شما حتی با وجود آیتم های خوشحال کننده ای مثل کیک و هدیه تولد ایجاد کنند. حتی با محرک های شادی آفرین، جشن تولد و تمام توجه هایی که دریافت میکنید روز تولد شما میتواند به یک روز فرسایشی و ناتوان کننده تبدیل شود.
افراد درونگرا
افراد درونگرا اغلب به عنوان افراد منزوی شناخته میشوند، اما این مطلب لزوماً درست نیست. بسیاری از افراد درونگرا همانند هر کس دیگری اجتماعی هستند. آنها نسبت به برونگراها به محرک های کمتری در اطرافشان احتیاج دارند.
مشکل جشن تولدها این است که معمولاً بیشتر از آنچه یک فرد درونگرا ظرفیتش را دارد، نیاز به معاشرت با دیگران دارند. به عنوان مثال، دریافت پیام های تبریک و حضور در جشن تولد برای یک فرد درونگرا آزاردهنده است.
افراد مبتلا به سایر اختلال های روانی
دلایل غم تولد عبارتند از
انکار بالا رفتن سن
حتی گفتن این جمله که سن فقط یک عدد است هم نمیتواند غمی که ما با دیدن تغییرات جسمی احساس میکنیم را کاهش دهد، مخصوصاً اگر شرایط فیزیکی فعلی خود را با شرایط سابق مقایسه کنیم.
انتظارات و فشارهای اجتماعی
با اینکه همیشه به ما گفته شده که در انتخاب مسیر زندگی آزاد هستیم اما توقعاتی از ما وجود دارد مثل اتمام تحصیلات، اشتغال، ازدواج، فرزندآوری و … که همه اینها میتواند درجاتی از استرس و اضطراب را در ما ایجاد کند.
احساس شکست
بسیاری از ما در روز تولد یا زمان تحویل سال، برنامه هایی برای یک سال آینده خود را مشخص میکنیم که فقط تعداد اندکی از ما به این برنامه ها پایبند میمانیم و مشکل زمانی آغاز میشود که در سالگرد تولدمان به این واقعیت آزاردهنده میرسیم که هیچ کار مفید و مؤثری درطی یک سال گذشته انجام نداده ایم.
خانواده ناکارآمد
ما دوستان خود را انتخاب میکنیم، اما خانواده مان را خودمان انتخاب نمیکنیم. و گاهی اوقات، خانواده ما (اولین موقعیت اجتماعی ما) به منبع تنش، استرس و اندوه برای تبدیل میشود.
این واقعیتی است که معمولاً در طول روز تولد برجسته میشود.
چطور میتوانیم افرادی را که ما را در روزتولدمان (روزی که آنها ما را به این دنیا آورده اند) فراموش کنیم؟!
خانواده ای که انسجام ندارد، میتواند با خاطرات تلخ ناشی از همین عدم انسجام باعث برانگیخته شدن صدمات قدیمی و در نهایت بروز احساس افسردگی شود.
“آه پدرم هرگز در روز تولد من در کنارم نبود…” و همین جمله ما را به همه خاطرات تلخ گذشته هدایت و در نهایت ایجاد غم میکند.
بحران هویت
اگر برای یافتن هدف یا معنای زندگی خود در تلاش هستید، تولد می تواند احساسی از نا امیدی درشما ایجاد کند یا ناامیدی را افزایش دهد.
این احساس میتواند زمانی افزایش یابد که احساس میکنید نتوانسته اید به برخی از انتظاراتتان دست بیابید.
احساس مهم یا دوست داشتنی نبودن
ما معمولاً ازغرق کردن کودکان در عشق و محبت خودداری نمیکنیم، اما گاهی اوقات وقتی صحبت از بزرگسالان میشود، به تعبیری دچار کم کاری میشویم.
شاید برای ابراز عشق و عمیق ترین احساسات خود احساس آسیب پذیری بیش از حد کنیم.
یا بعضی اوقات با بزرگتر شدن، به سادگی روابط نزدیک و معنی دار کمتری داشته باشیم. این میتواند به احساس بی علاقگی و بی اهمیت بودن در روز تولد شما منجر شود.
نوستالژی
وقتی به دوران کودکی و روزهای تولد خود فکر میکنید، ممکن است اوقات خوش و بی خیالی را به یاد بیاورید.
اما دلتنگی اغلب یک طرح مبهم از گذشته ما است، و اکثر ما به دنبال چیزی هستیم که دیگر وجود ندارد.
با این وجود، دلتنگی میتواند احساس افسردگی ما را در روز تولد افزایش دهد.
افزایش عدد سن (گذر از سنین خاص)
افراد میتوانند از سن خاصی مانند ۲۵، ۳۰، ۴۰، ۵۰ و… بهراسند و با اینکه قراراست در روزهای تولد زمان مهم ورود به دوره جدیدی از زندگی را جشن بگیریم، اما همین روزها دلیل اضطراب، ترس و غم و اندوه میشوند.
اگر نیاز به مشاوره حضوری، تلفنی یا آنلاین دارید روی دکمه زیر کلیک کنید
مطلب مفید: چگونه شاد باشیم و راه شاد بودن چیست؟ ۱۵ روش کاربردی
با غم روز تولد چه کنیم؟
ساده است وقتی دلایل را شناختیم میتوانیم به راحتی و با کمی توجه و دقت این مرحله از چرخه زندگی را پشت سر بگذاریم.
- اگر می دانیم که در این روز حس و حال خوبی نداریم پیش از رسیدن به روز تولد و تجربه مجدد غم، از متخصصین مربوطه کمک حرفه ای بگیریم.
- برای سال جدید زندگی مان برنامه ریزی کنیم، اهداف و خواسته هایمان را مشخص کنیم و برای رسیدن به آن برای خودمان جایزه ای درخور در نظر بگیریم.
- بدانیم که خودمان تنها کسی هستیم که مسئول شادی آفرینی در زندگی مان هستیم پس برنامه ای که حس خوب و شادی به ما میدهد برای روز تولدمان در نظر بگیریم.
- نسبت به خودمان مهربان و سخاوتمند باشیم. نرسیدن به برخی اهداف، الزاماً شایستگی ما را زیر سوال نمیبرد پس خودمان را برای این نرسیدن ها شماتت نکنیم درعوض تلاش کنیم با بررسی و شناسایی اشتباهاتی که منجر به وضعیت موجود شده هدف گذاری دقیقی برای سال جدید انجام دهیم تا این بار خطای کمتری در رسیدن به هدف داشته باشیم.
فراموش نکنیم که ما به این دنیا آمده ایم تا تجربه کنیم و از تجربیاتمان درس بگیریم و زندگی بهتری بسازیم.
نویسنده: دکتر پردیس میرمعینی، روانشناس سلامت و عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران.
246 Responses
همیشه روز تولدم تنها بودم ولی از این اتفاق خوشحالم برای منی که درونگرام و اضطراب اجتماعی دارم اتفاق خوبیه ولی بی دلیل میخوام گریه کنم انگار یه بهونه نیازه تا بشینم گریه کنم بی دلیل
امشب تولدمه ومن مثل همیشه تواین روز غمگینم و بحال خودم گریه میکنم.از بچگی مادربزرگم بهم میگف بابات واسه اینکه دخترشدی ناراحت بود و نیومد دیدنت تو بیمارستان.آخه من سومین دختر خونه ام.با این حس بد بزرگ شدم وهنوزم ک هنوزه با اینکه ۴۳ ساله شدم از تولدم بیزارم ودوست دارم تو روز تولدم بمیرم.
امشب تولدمه ومن مثل همیشه تواین روز غمگینم و بحال خودم گریه میکنم ک چرا منو دوست ندارن.از بچگی مادربزرگم همیشه بهم میگف بابات واسه اینکه دخترشدی ناراحت بود و نیومد دیدنت تو بیمارستان.آخه من سومین دختر خونه ام.با این حس بد بزرگ شدم وهنوزم ک هنوزه با اینکه ۴۳ ساله شدم از تولدم بیزارم ودوست دارم تو روز تولدم بمیرم.
من تازه ۱۳ سالمه و تا ۱۴ سالگیم هنوز مونده اما وقتی بهش فکر میکنم افسردگی میگیرم البته مشکلم با جشن تولد نیست چون من عاشق جشن تولد و کادو و..ام اما از اینکه سنم زیادتر میشه اصلا خوشم نمیاد و حس میکنم مسئولیتم زیاد میشه و کارایی که قبلا میتونستم انجام بدم رو نمیتونم انجام بدم و از اینکه به من میگن تو ۱۴ سالته واقعا خیلی خیلی بدم میاد چون من هنوز ۱۳ سالمه
سلام، دوره نوجوانی برای همه ما پر از چالش و البته هیجانه، جذاب ترین تغییر و گزار در انتظارته از کودکی سرخوش و بی مسئولیت به بزرگسالی مستقل و توانمند و البته مسئولیت پذیر، قطعا جنبههاییش آسون و جنبههاییش سخته و حسی که داری کاملا طبیعیه، بهتره درباره نوجوانی بیشتر مطالعه کنی و به روانشناس نوجوان مراجعه کنی تا کمکت کنه با مسیری که به هرحال طی خواهی کرد بهتر کنار بیای و همراه بشی.
دلایل دیگری هم هست. مثلا به یادآوری مراسم تولد قبلی که اصلا دوست نداری به یاد بیاری، عدم علاقه به همچین مراسمی در برخی افراد و …
من تقریبا تا ۷ سالگی خانوادم برام تولد میگرفتن و همسن سالامو دعوت میکردن خوش میگذشت ولی از ۷ سالگی به بعد کاملا نسبت به تولدم بی توجه شدن من خودم آدم درونگراییم دوست ندارم روز تولدم شلوغ پلوغ باشه ولی با این حال دوست دارم تو روز خاصم بهم توجه بشه نه توجه بیجا در حد یه تبریک یا یه جشن کوچیک خونوادگی ولی رفته رفته هر سال روز تولدم بدتر میشه مثلا دیگه کیک نمیخریم مهمون دعوت نمیکنم حتی آخرین تولدم دعوام شد با خواهر و پدر مادرم و اون روز کلا برام مثل کابوس شد الان چند ماهه که همش یادم میوفته که چقد روز بدی بود و چقدر به خودکشی فک میکردم بعد که دوستامو میبینم تولد دعوت میکنن کادو میگیرن خوش میگذرونن حس بدی میگیرم انگار که تنها شخص بی ارزش دنیا منم
چقدر یشه این جمله رو درک کرد:(
دوست دارم بخاطر یکسال تفاوت سنی یه تبریک بگم منم نوزده ساله شدم✨💌
عزیزم امروز روز تولدمه و عزیزترین کسی که بخاطرش جونمو میدم و خیلی کارا براش کردم یادش نبود و افسوس