در هنگام بروز بلایای طبیعی چون زمینلرزه، سیل، آتش سوزی و …، خسارتهای فیزیکی ملموسترین پیامد این نوع از حوادث است. بسیاری از مسئولان و شهروندان هم تنها به امدادرسانی برای خارج کردن مصدومین از زیر آوار یا ساخت و ساز توجه میکنند و تا چند ماه پس از وقوع حادثه مشارکت گروههای دولتی و غیردولتی برای بازسازی و اسکان زلزلهزدگان به اتمام میرسد.
ولی آنچه که ممکن است کمتر به آن توجه شود، ضرورت مداخلات تخصصی در بدو حادثه و بازسازی روانی آسیبدیدگان در طی زمان است. مداخله در بحران به صورت کوتاه مدت و بلند مدت میتواند از بروز مشکلات بعدی جلوگیری کند و به بازگشتن به شرایط عادی زندگی کمک کند. یکی از شایعترین اختلالاتی که بازماندگان بعد از بروز بلایای طبیعی مانند زلزله شدید با آن مواجه میشوند، اختلال سوگ است.
فهرست مقاله
Toggleنگاه کلی به اختلال سوگ
از دست دادن عزیز یکی از ناراحت کنندهترین و تلخترین تجربیاتی است که افراد با آن روبرو میشوند. اکثر افرادی که غم و اندوه و سوگ عادی را تجربه میکنند، احساس غم و اندوه، بی حسی و حتی خشم دارند. به تدریج این احساسات کاهش مییابد و فرد می توان از دست دادن را بپذیرد. برای برخی افراد، احساس از دست دادن ناتوان کننده است و حتی پس از گذشت زمان نیز بهبود نمییابد. این به عنوان غم و اندوه بزرگی شناخته میشود که گاهی اوقات به آن اختلال سوگ پیچیده نیز میگویند. افراد مختلف برای تجربه سوگواری مسیرهای مختلفی را دنبال میکنند. ترتیب و زمان این مراحل ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد:
- واقعیت از دست دادن را بپذیرید
- به خودتان اجازه دهید تا درد از دست دادن را تجربه کنید
- انطباق با واقعیت جدیدی که متوفی دیگر در آن حضور ندارد
داشتن روابط دیگر
این تفاوتها طبیعی هستند. اما اگر نتوانید این مراحل را بیش از یک سال پس از مرگ یکی از عزیزان خود هضم کنید، ممکن است موجب اختلال سوگ در فرد شود. اگر چنین است، به دنبال درمان باشید. این موضوع میتواند به شما کمک کند با از دست دادن خود کنار بیایید و احساس پذیرش و آرامش داشته باشید.
مطلب مرتبط: ترس از مرگ یا تاناتوفوبیا؛ علل، درمان و تفاوت آن با اضطراب مرگ
علائم اختلال سوگ
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی قرار میگیرد. فردی که به تازگی سوگوار شده است حالات و افکاری شامل بیقراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بیخوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بیحسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز ازدسترفته میاندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته، بیاعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بیعلاقگی به آینده را تجربه میکند.
علاوه بر نشانههای یاد شده، احتمال بروز توهمهای دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد.
مطالعه بیشتر: استرس جنگ چیست؟ علائم و روش های مقابله با اضطراب جنگ
برخی از نشانگان اختلال سوگ با افسردگی اساسی مشترک است از جمله نشانههای غم عمیق، گریههای پیدرپی و افکار خودکشی اما از لحاظ زمان شکلگیری، عوامل آشکارکننده و محتوای افکار متمایزند. در اختلال سوگ عزت نفس دست نخورده میماند اما در افسردگی اساسی خودپنداره منفی متداول است.
محتوای افکار در اختلال سوگ بیشتر بر شخص ازدسترفته و پیوستن به او متمرکز است اما فرد بیشتر درگیر افکار منفی نسبت به خود است، خود را موجودی بی ارزش میداند که سزاوار زندگی نیست و از آنجا که انگیزه و توانایی تغییر شرایط روانی ناشی از افسردگی را ندارد، ممکن است افکار خودکشی داشته باشد.
افسردهها به طور مداوم در سرتاسر روز احساس غمگینی و دلتنگی دارند ولی در سوگ زمانی که به یاد متوفی میافتند علایم افزایش پیدا میکند و ممکن است در ساعاتی از روز خوب باشند. ۱۰ تا ۲۵ درصد افراد سوگوار ممکن است دچار افسردگیهای شدید شوند که درمان این افراد الزامی است.
برای درمان مشکلات سلامت روان خود، از بهترین متخصصین روانشناس نوبت رزرو کنید:
برای مشاهده لیست و رزرو نوبت رواندرمانی با بهترین روانشناس سایر شهرها کلیک کنید. |
در طول چند ماه اول پس از فقدان، بسیاری از علائم و نشانههای سوگ عادی مانند اندوه پیچیده است. در حالی که علائم عادی سوگ به مرور زمان شروع به محو شدن میکند، علائم غم پیچیده باقی میمانند یا بدتر میشوند. غم و اندوه پیچیده مانند این است که در حالت عزاداری مداوم و شدید باشید که شما را از بهبودی باز میدارد.
علائم و نشانه های اختلال سوگ ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- اندوه، درد و نشخوار شدید از دست دادن عزیزتان
- به جز مرگ عزیزتان نمی توانید روی چیزهای دیگری تمرکز کنید
- تمرکز شدید بر یادآوری عزیزان یا اجتناب بیش از حد از یادآوری
- دلتنگی شدید و مداوم برای متوفی
- مشکلات پذیرش مرگ
- بیحسی یا جداشدگی
- تلخی از دست دادن
- احساس اینکه زندگی هیچ معنا یا هدفی ندارد
- عدم اعتماد به دیگران
- ناتوانی در لذت بردن از زندگی یا فکر کردن به تجربیات مثبت با عزیزتان
اگر به موارد زیر ادامه دهید، ممکن است این اختلال پیچیدهتر شود:
- در انجام کارهای معمولی مشکل دارید
- از دیگران جدا شوید و از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری کنید
- افسردگی، غم و اندوه عمیق، احساس گناه یا سرزنش خود را تجربه کنید
- باور کنید که کار اشتباهی انجام داده اید یا میتوانستید از مرگ جلوگیری کنید
- احساس کنید زندگی بدون معشوق ارزش زندگی کردن ندارد
- ای کاش همراه عزیزت مرده بودی
اختلال دیگری که ممکن است با سوگ پیچیده اشتباه گرفته شود، اختلال استرس پس از سانحه است. در اختلال استرس پس از سانحه، برانگیختگی بیش از حد ناشی از یادآوری حادثه آسیبزا و تمرکز بر روی خود حادثه و صحنه مرگ به جای تمرکز بر فرد از دسترفته است. فرد مبتلا به اختلال پس از سانحه، درگیر خاطرات مثبتی که با فرد از دست رفته داشته، نیست، در حالیکه معمولاً مبتلایان به اختلال سوگ، همه خاطرات عزیز ازدسترفته شان را، اعم از مثبت و منفی، بارها در ذهن خود مرور میکنند.
البته ممکن است فرد در هنگام از دست دادن یکی از عزیزان به طور همزمان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و افسردگی اساسی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شود.
علل اختلال سوگ
شاید به طور مشخص علت این اختلال مشخص نباشد. اما؛ در بسیاری از مواقع فردی که عزیزی را از دست داده غم را به عنوان یک هیجان کاملا طبیعی نمی پذیرد و بنابراین غم وی به عنوان یک هیجان کاملا طبیعی تجربه نمیشود و همانگونه که در اصطلاح عوام نیز گفته می شود داغ فرد همیشه تازه می ماند.
در بسیاری از مواقع متاسفانه عوامل فرهنگی و محیطی مانع از به رسمیت شناختن و تجربه صحیح هیجاناتی مانند غم میشود که طبیعتا زمانی که هیجانی پس زده شود از بین نمیرود بلکه با شدت بیشتری خود را به ما نشان میدهد. مانند بسیاری از اختلالات سلامت روان، ممکن است محیط، شخصیت، صفات ارثی و ترکیب شیمیایی طبیعی بدن شما را درگیر کند.
عوامل خطر
غم و اندوه پیچیده بیشتر در زنان و در سنین بالاتر رخ میدهد. عواملی که ممکن است خطر ابتلا به غم و اندوه پیچیده را افزایش دهند عبارتند از:
- مرگ غیرمنتظره یا خشن، مانند مرگ در اثر تصادف رانندگی، یا قتل یا خودکشی یکی از عزیزان
- مرگ یک کودک
- رابطه نزدیک یا وابسته به فرد متوفی
- انزوای اجتماعی یا از دست دادن یک سیستم حمایتی یا دوستی
- سابقه قبلی افسردگی، اضطراب جدایی یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
- تجارب آسیب زا در دوران کودکی، مانند سوء استفاده یا بی توجهی
- سایر عوامل استرس زا زندگی، مانند مشکلات مالی عمده
عوارض اختلال سوگ
اندوه پیچیده میتواند شما را از نظر جسمی، روانی و اجتماعی تحت تاثیر قرار دهد. بدون درمان مناسب، عوارض ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- افسردگی
- افکار یا رفتارهای خودکشی
- اضطراب، از جمله PTSD
- اختلالات خواب قابل توجه
- افزایش خطر ابتلا به بیماریهای جسمی، مانند بیماری قلبی، سرطان یا فشار خون بالا
- مشکلات طولانی مدت در زندگی روزمره، روابط یا فعالیت های کاری
- مصرف الکل، نیکوتین یا سوء مصرف مواد
جلوگیری از اختلال سوگ
نحوه جلوگیری از غم و اندوه پیچیده مشخص نیست اما یقینا اینکه به خود حق دهیم در ابتدای امر ما عزیزی را از دست دادهایم و حق ماست که هیجاناتی مانند غم را بپذیریم و تجربه کنیم بسیار راه گشاست. دریافت مشاوره بلافاصله پس از فقدان ممکن است کمک کند، به ویژه برای افرادی که در معرض خطر ابتلا به غم و اندوه پیچیده هستند.
- صحبت کردن: صحبت کردن در مورد غم و اندوه و اجازه دادن به گریه کردن نیز میتواند به شما کمک کند که در غم و اندوه خود گیر نکنید. هر چقدر هم که این موضوع دردناک باشد، اعتماد داشته باشید که در بیشتر موارد اگر به خودتان اجازه دهید آن را احساس کنید درد شما شروع به تسکین خواهد کرد.
- پشتیبانی اعضای خانواده، دوستان، گروههای حمایت اجتماعی و جامعه ایمانی شما:همگی گزینههای خوبی هستند که به شما کمک میکنند تا از غم خود عبور کنید. ممکن است بتوانید یک گروه حمایتی پیدا کنید که بر روی نوع خاصی از فقدان متمرکز شده است، مانند مرگ همسر یا فرزند. از پزشک خود بخواهید منابع محلی را توصیه کند. البته این فاکتور مانند شمشیر دو لبه عمل می کند گاهی پیش می آید در محیط های اجتماعی قرار می گیریم که مدام از ما میخواهند به غمی که داریم توجه نکنیم، به اتفاقی که افتاده فکر نکنیم و یا به خاطر اطرافیان خوددار باشیم. پیام هایی این چنینی به فرد داغدار این پیام را می دهد که احساسی که تو داری معتبر نیست و آن را پس بزن که همانگونه که گفته شد احساسات با پس زدن و فرار کردن از بین نمی روند بلکه با شدت بیشتری خود را به ما حتی ممکن است در غالب علائم بدنی مانند سر دردهای میگرنی نشان دهند.
- مشاوره سوگواری: از طریق مشاوره زودهنگام پس از فقدان، میتوانید احساسات پیرامون از دست دادن خود را کشف کنید و مهارتهای مقابله سالم را بیاموزید. این ممکن است به جلوگیری از به دست آوردن قدرت افکار و باورهای منفی کمک کند که غلبه بر آنها دشوار است.
تشخیص اختلال سوگ
سوگواری یک فرآیند کاملاً فردی برای هر فرد است و تعیین اینکه چه زمانی سوگ عادی به اندوه پیچیده تبدیل میشود میتواند دشوار باشد. در حال حاضر هیچ اتفاق نظری بین کارشناسان بهداشت روان در مورد اینکه چقدر زمان باید بگذرد تا اختلال سوگ تشخیص داده شود وجود ندارد. ممکن است اختلال سوگ زمانی در فرد بروز کند که از شدت اندوه کاسته نشده باشد.
برخی از متخصصان بهداشت روان زمانی که سوگواری شدید، مداوم و ناتوان کننده بیش از ۱۲ ماه ادامه مییابد. شباهتهای زیادی بین اندوه پیچیده و افسردگی اساسی وجود دارد. در برخی موارد، افسردگی بالینی و غم و اندوه پیچیده با هم اتفاق میافتد. تشخیص صحیح برای درمان مناسب ضروری است، بنابراین یک معاینه جامع پزشکی و روانشناسی اغلب انجام میشود.
روان درمانی
اندوه پیچیده اغلب با نوعی روان درمانی به نام درمان غم پیچیده درمان میشود. این شبیه به تکنیکهای روان درمانی است که برای افسردگی و PTSD استفاده میشود، اما به طور خاص برای غم و اندوه پیچیده است. این درمان زمانی میتواند موثر باشد که به صورت فردی یا گروهی انجام شود.
در طول درمان، ممکن است:
- درباره اندوه پیچیده و نحوه درمان آن بیاموزید
- موضوعاتی مانند واکنش های سوگ، علائم غم پیچیده، تطبیق با از دست دادن خود و بازتعریف اهداف زندگی خود را بررسی کنید.
- مکالمات خیالی با عزیزتان داشته باشید و شرایط مرگ را بازگو کنید تا به شما کمک کند از تصاویر و افکار محبوبتان کمتر مضطرب شوید.
- افکار و احساسات را کاوش کنید و به خود حق بدهید که همانگونه که از تولد عزیزی احساس شادی می کنید و آن را پس نمی زنید از فوت عزیزی نیز طبیعی است احساس غم کنیم و با پس زدن آن قطعا به خود آسیب خواهیم زد
- مهارتهای مقابله ای را بهبود بخشید
- احساس سرزنش و گناه را کاهش دهید
انواع دیگر روان درمانی میتواند به شما در رسیدگی به سایر شرایط سلامت روان، مانند افسردگی یا PTSD، که میتواند همراه با اندوه پیچیده رخ دهد، کمک کند.
داروها
تحقیقات کمی در مورد استفاده از داروهای روانپزشکی برای درمان غم و اندوه پیچیده وجود دارد. با این حال، داروهای ضد افسردگی ممکن است در افرادی که افسردگی بالینی و همچنین غم و اندوه پیچیده دارند مفید باشد.
اختلال سوگ در کودکان
کودکان آسیب پذیرترین قشر در بحرانها هستند، برخلاف تصور رایج، احتمال بروز اختلال سلوک کودکان پس از یک سالگی، به ویژه در صورت از دست دادن مراقب اصلی وجود دارد. نشانگان متفاوتی در اختلال سلوک کودکان نسبت به بزرگسالان مشاهده می شود، از جمله میتوان به توقف و پسروی رشدی، اضطراب، رفتارهای تخریبی و پرخاشگرانه و اضطراب جدایی اشاره کرد. این کودکان اغلب فاقد دلبستگی ایمن بوده و این الگو بر نحوه تعاملات اجتماعی در بزرگسالی نیز تاثیر میگذارد.
مراحل سوگواری
سوگواری کردن، موضوعی جدی ست که میتواند افراد را برای مدتی طولانی تحت تاثیر خود قرار بدهد. پروفسور الیزابت کوبلر راس، مراحل پنجگانه سوگواری را به خوبی مشخص کرده است که در زیر به شرح آنها میپردازیم. این مراحل در انگلیسی به اختصار با DABDA مشخص میشود.
شوک و انکار (Denial): به طور طبیعی نخستین واکنش هر فرد نسبت به از دست دادن فرد مورد علاقه، انکار است. مدتی طول میکشد تا فقدان را بپذیرد.
خشم (Anger): بعد از پذیرش واقعیت بروز هیجانات شدید و خشم همراه با شکایت از خود و دیگران و حتی نظام هستی است.
چانه زنی (Bargaining): در این مرحله فرد به هرکاری برای نجات و فرار از پیشآمد موقعیت دست میزند.
افسردگی (Depression): با فروکش کردن هیجانات فرد وارد فاز افسردگی می شود. در این مرحله احساس پوچی و از دست رفتن معنای زندگی، بیحوصلگی و کندی روانی و مشغولیت ذهنی با خاطرات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته را تجربه میکند.
پذیرش (Acceptance): در صورتی که فرد دست به اقدامات سازنده بزند و درمان صورت گیرد، به تدریج بعد از گذشت چند ماه تا نهایتاً یک سال علائم دوره افسردگی از بین می رود و فرد به زندگی عادی بازمیگردد.
اگر مدت زمان این علائم بیشتر از یک سال پایدار باشد و فرد نتواند این مراحل را به درستی پشت سر بگذارد، ممکن است سالها با این احساسات درگیر باشد. و علائم سوگواری طبیعی به اختلال سوگ پایدار و پیچیده یا افسردگی اساسی تبدیل شود. اگر سوگ به صورت حل نشده باقی بماند و تسکین و درمانی برای فرد داغدیده صورت نگیرد، ممکن است هرگز درمان نشود.
شیوع اختلال سوگ
این اختلال در همه فرهنگ ها، طبقه های اجتماعی، جنسیت و سن، قابل مشاهده است. شیوع آن در زنان بیشتر از مردان است. عواملی مانند سن کم فرد از دست رفته و وابستگی زیاد فرد داغ دیده به او، ممکن است احتمال بروز اختلال را افزایش دهد. شیوع این اختلال در جامعه بین ۴% تا ۵% برآورد شده است.
پیشگیری از بروز اختلال سوگ
برای هر کسی تجربه سوگ با غم و اندوه همراه است. ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیند بهنجار و طبیعی است که اگر از حد طبیعی خارج شود، سبب اختلال میشود. با رعایت نکات زیر میتوان از میزان اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
عزاداری کردن: شرکت در مراسم خاکسپاری و عزاداری ضمن تخلیه هیجانی، از تنها ماندن فرد داغدیده جلوگیری میکند و باعث آرامش درونی او میشود.
صحبت کردن با نزدیکان: سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهمترین ریشههای مشکلات روانی پس از سوگ است. افرادی که در بیان احساساتشان ناتوان هستند، بیشتر در معرض بیماری روانی پس از سوگ قرار میگیرند.
فاصله گرفتن از موقعیتهای تنشزا: بیتوجهی یا دلسوزی نامتناسب و درک نکردن شرایط فرد سوگوار توسط اطرافیان باعث ایجاد تنش برای فرد سوگوار میشود.
کنترل افکار منفی: برای خودداری از تداوم حس گناه و سرزنش خود و کنترل افکار منفی میتوان از کمک متخصص مشاور بهره برد.
تجربه موقعیتهایی با لذتهای کوچک: یادآوری و پذیرش اینکه زندگی ادامه دارد و با آزار خود و دریغ کردن شادیهای زندگی هیچ چیز تغییر نمیکند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانیهای خانوادگی، سفر، تغذیه و خواب خوب و رابطه جنسی، همگی میتواند به گذار از مرحله افسردگی به پذیرش، یاریرسان باشند.
بازگشتن به زندگی روزمره: از سرگرفتن شغل و تحصیل و فعالیتهای سازنده، پس از دوره سوگواری. مانع غرق شدن در افکار ویرانگر میشوند. فعالیتهای مکمل دیگری مانند شرکت در برنامههای خیریه، میتواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاریرسان باشد.
کمک گرفتن از مشاور: لازم نیست پیش از آنکه سوگ تبدیل به بیماری شود، مشاوره با روانشناس و استفاده از راهنماییهای او میتواند در تسریع روند درمان موثر باشد. به کارگیری اصول و فنون مشاوره به افراد مصیبت دیده، میتواند به رفع ناراحتی و غم در یک چارچوب زمانی معقول و سازگاری فرد با محیط و برگشت به زندگی طبیعی و عادی شود.
شرکت در جلسات گروهی: تشکیل NGO برای حمایت از بازماندگان در حوادث طبیعی مثل زلزله و تشکیل جلسات گروهدرمانی برای به اشتراکگذاری تجربیات و ایجاد حس همدردی بین افراد میتواند در بهبود وضعیت روانی افراد موثر باشد.
مقابله با اختلال سوگ
اگرچه دریافت درمان حرفهای برای غم و اندوه پیچیده مهم است، اما این استراتژیها نیز ممکن است به شما در مقابله با اختلال سوگ کمک بسیاری کند:
- به برنامه درمانی خود پایبند باشید. طبق برنامه در قرارهای درمانی شرکت کنید و مهارتهای آموخته شده در درمان را تمرین کنید. در صورت نیاز، داروها را طبق دستور مصرف کنید.
- مدیریت استرس را تمرین کنید. یاد بگیرید چگونه استرس را بهتر مدیریت کنید. استرس مدیریت نشده می تواند منجر به افسردگی، پرخوری یا سایر افکار و رفتارهای ناسالم شود.
- مراقب خودت باش. استراحت کافی داشته باشید، رژیم غذایی سالم داشته باشید و زمانی را برای استراحت اختصاص دهید. به طور منظم تمرین کنید. فعالیت بدنی میتواند به کاهش استرس، افسردگی و اضطراب کمک کند. برای تسکین به الکل یا داروهای تفریحی روی ندهید.
- با افرادی که از بودن در کنارشان لذت میبرید در ارتباط باشید. آنها میتوانند حمایت کنند، شانهای برای گریه کردن یا خندههای مشترک برای کمک کردن به شما.
- از قبل برای تاریخ ها یا سالگردهای خاص برنامه ریزی کنید. تعطیلات، سالگردها و مناسبتهای خاص میتوانند باعث یادآوری دردناکی از عزیز شما شوند. راههای جدیدی برای جشن گرفتن، یادآوری مثبت خاطرات یا قدردانی از محبوب خود بیابید که به شما آرامش و امید میدهد.
- اگر برای مثال برای رسیدگی به آشپزی یا امور مالی بسیار به فرد مورد علاقه خود وابسته بودید، سعی کنید خودتان بر این کارها مسلط شوید. در صورت لزوم از خانواده، دوستان یا متخصصان راهنمایی بخواهید. به دنبال کلاس ها و منابع اجتماعی نیز باشید.
- به یک گروه پشتیبانی بپیوندید. ممکن است بلافاصله پس از از دست دادن خود آماده نباشید که به یک گروه حمایتی بپیوندید، اما با گذشت زمان ممکن است تجربیات مشترک شما را آرامش بخش بیابید و ممکن است روابط جدید معناداری ایجاد کنید.
آماده شدن برای قرار ملاقات شما
میتوانید با تماس با پزشک خود شروع کنید. پس از ویزیت اولیه، پزشک ممکن است شما را به یک متخصص سلامت روان ارجاع دهد که میتواند به تشخیص علائم شما و ارائه یک برنامه درمانی کمک کند. ممکن است از یکی از اعضای خانواده یا دوستان مورد اعتماد خود بخواهید که در صورت امکان برای قرار ملاقات شما حضور داشته باشد تا به شما کمک کند اطلاعات کلیدی را به خاطر بسپارید. در اینجا اطلاعاتی وجود دارد که به شما کمک می کند تا برای قرار ملاقات خود آماده شوید.
از پزشک چه انتظاری دارید؟
پزشک یا متخصص سلامت روان شما احتمالاً تعدادی سؤال از شما خواهد پرسید. آماده پاسخگویی به آنها باشید تا زمانی را برای مرور هر نقطه ای که میخواهید روی آن تمرکز کنید رزرو کنید. سوالات ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- هر چند وقت یک بار به عزیزی که درگذشته فکر میکنید؟
- آیا فکر می کنید میتوانستید از مرگ عزیزتان جلوگیری کنید؟
- آیا تا به حال آرزو میکنید که آرزو میکنید همراه با عزیزتان بمیرید؟
- در زندگی روزمره خود، مانند کار، نگهداری خانه و روابط چقدر خوب عمل میکنید؟
- آیا از زمان مرگ عزیزتان استرس، تغییر یا فقدان عمده دیگری را تجربه کردهاید؟
- آیا از زمان مرگ عزیزتان در خوردن یا خوابیدن مشکل داشتهاید؟
- به نظر شما چقدر حمایت اجتماعی از قبیل اقوام، دوستان یا جامعه کلیسا دارید؟
- آیا شما با هیچ شرایط پزشکی تشخیص داده شدهاید؟
- آیا تا به حال برای بیماری های روانی تحت درمان قرار گرفتهاید؟ اگر بله، چه نوع درمانی سودمندتر بوده است؟
- آیا تا به حال به آسیب رساندن به خود یا دیگران فکر کردهاید؟
- آیا الکل مینوشید یا از مواد مخدر استفاده میکنید؟ اگر چنین است، چند وقت یکبار؟
28 Responses
درود. من چند سال پیش از قبل دوره کرونا که خونه بابابزرگم زندگی میگردم،(بابابزرگ تنها بود و فقط من بودم) و پدر و مادر و برادر کوچکم پایین بودن.البته من کلا بابابزرگمو دوست نداشتم فک کنم بخاطر کارهای بدی که درحق مادربزرگم کرده بود. بعد در همون دو ماهه اول کرونا تو ماه اسفند پدربزرگم حالش بد شد بیمارستان رفت،بعد چند روز مرد. یکم قبل یا بعدتر یکی از دوستام، یه آقای حدود پنجاه ساله که همیشه هم بعد دانشگاه میرفتم بنگاهش گپ و گفت میکردم. فوت کرد. یادمه تو بنگاه سرفه میکرد و زیاد بیماری رو جدی نمیگرفت. خلاصه بعد من بدجور قاطی کردم، استرس و فراموشی و بیخوابی و بد اعصاب شدم، گریه های طولانی و دنبال مثلا فیلم طنز بودم برا خندت همش و خیلی از این چیزا که شما گفتید رو داشتم. الانم بعد چهار سال هم هنوز تو این خونه حس بدی دارم. نمدونم بخاطر اینه یا پدر مادر بدم یا اینکه چون مادربزرگم همینجا زندگی میکرد و همینجا کتک خورد موقع مریضی اذیت شد، اونموقع هم البته فشار اومد ولی نه اینقد، نمدونم شاید چون مادربزرگم خونه عموم زندگی میکرد وقتی مرد، خلاصه تو فکر کردن هم مشکل دارم و استرس الکی میگیره منو. احساس میکنم نباید تو این خونه باشم وقتی جای دیگه میخوابم با آرامش میخوابم اما اینجا پدرمادرم شب زود نمیخوابن از سرو صداشون کلافه شدم. منو درک نمیکنن. متنفرم ازشون . هیچ پشتیبانی هم ندارم. همون پول دانشگاه هم گاها از پدربزرگم میگرفتم. از بس پدرمادرم اعصابمو خراب کردن رو قلبم هم فشار حس میکنم. حوصله دخترای قشنگی که پا میدن هم ندارم. چون همون موقع کرونا دوسال دنبال یکیشون بودم هی میرفتم شهرشون نمیومد با اینکه با من دوست بود ، احمقانه بود شاید ، ولی من درد داشتم و گیج بودم. احساس همدردی با تتلو میکنم. مسخرست شاید بنظر شما. خلاصه اینه ماجرا. ممنون که وقت گذاشتید برا خوندن ماجرای من.
من خودم رودرمرگ مادرم مقصرمی دونم غصه مشکلات زندگی من وخطاهای من راخوردمریض شدوفوت شد
سلام وقت بخیر
18 سالمه و یک ساله که مادرم رو از دست دادم و راستش احساس میکنم که دیگه نمیتونم اون ادم قبلی باشم یعنی احساس میکنم سه نفر در گذشته ی من وجود دارن
یک:اونیکه تا از زمان تولد تا قبل روز حادثه بود
دو: اونیکه از روز حادثه تا یکی دو ماه بعد فوت و حادثه بود
سومی هم کسی که الان هستم و این با اون دوتای دیگه فرق میکنه و انگاری که من اون دوتارو نمیشناسم و وقتی به گذشته فکر میکنم دوتا ادم رو میبینم، اونیکه داره به گذشته فکر میکنه که من باشم، و اونیکه داره گذشته رو تجربه میکنه…من که الان هستم احساس میکنم اون دوتای قبلی رو کشتم و هیچوقت مثل اونا نمیشم….اون زمان ها هر صبح که پا میشدم اون تغییر رو در خودم احساس میکردم که این من اون من قبلی نیست
طبیعی هست به نظرتون؟!
با درود همراه عزیز، از اینکه احساسات و نگرانی خود را با “رواندرمان” در میان گذاشتید خرسندیم. این حالتها میتواند طبیعی باشد، با تاثر در میانهٔ نوجوانی از دست دادن مادرتان احوال شما را دگرگون کرده است، احساسات شما قابل درک است اما زمانی که از روانشناس کمک تخصصی بگیرید، این حالتها در شما رنگ میبازند. از سویی فقدان والده، از سویی شرایط خاص دوره نوجوانی که ممکن است در آن پرسشهای زیادی ذهن شما را درگیر کند اما کسی نیست که با او درمیان بگذارید؟ پیشنهاد میشود شمار دوستان خود را بیشتر کنید و تلاش کنید روابط سالم و بیشتری با دیگران برقرار کنید، برای آنکه رابطه با پدر و حد و مرز روابط دیگرتان را مشخص کنید، و برای رهایی از احساس تنهایی احتمالی و آنچه در درون شما است، با یک درمانگر در ارتباط قرار بگیرید .
من یکماهه پدر و برادمو از دست دادم اما زیاد گریه نمیکنم
نرماله؟
با درود؛ با عرض تاسف بابت از دست دادن عزیزانتان، واکنش شما به سوگ عزیزانتان اینگون است، اما وقتی برای شما سوال شده باید بدانیم آیا این نحوهٔ واکنش چه مشکلی برای شما ایجاد کرده است؟ آیا دچار مشکلات روان تنی، اختلال خواب و خوراک، یا اختلال در عملکرد شغلی و فعالیت های اجتماعی شما ایجاد کرده است؟ و یا انزوا را برگزیدید؟ کمک گرفتن و مراجعه به یک رواندرمانگر مفید است . مفید خواهد بود که چند جلسه با روانشناس راجع به پدر و برادر خاطرات آنها گفتگو کنید، اگر احتمالا نشانههایی از سکوت، بهت، و انزوا دارید، در این صورت مداخلات درمانی مفید است.
سلام من ۱۸ سالمه، و با خانواده ام زندگی میکردم و به شدت به پدرم وابسته بودم و دوستش داشتم ولی الان فوت کردن اونم یهویی، کاملا حالش خوب بود ولی یهویی افتاد رو زمین، صورتش سیاه شد و دیگه نفس نمیکشید سریع زنگ زدیم آمبولانس، اما همونجا فوت کرد بخاطر سکته قلبی، حالا من چیکار کنم، من برادر ندارم و فقط مادرم و خواهرام برام موندن، حالا چجوری با این سوگ و خلا ای که بینهایت عمق داره و هیچوقت از بین نمیره، کنار بیام؟؟؟ امسال اولین سالی که میخوام پشت کنکور بمونم و باید قبول شم، لطفا بهم بگید چیکار کنم.
سلام، واقعا متاسفم، قطعا بار سوگواری و غمی که تجربه میکنی خیلی سنگینه و لازمه به خودت فرصت بدی تا آروم آروم مراحل سوگ رو بگذرونی. تعادلی بین شفقت به خود و همدلی با خود از یه طرف و تمرین تمرکز بر زندگی فعلی و نایزها و مسئولیتهای خودمو از طرف دیگه میتونه کمک کنه از این دوره عبور کنی. وقت گذروندن با عزیزان مخصوصا خانواده، درد دل و همدلی با همدیگه و گفتگو درباره پدر با هم شاید به ظاهر داغ دل رو تازه کنه ولی ابزار خوبی برای پردازش سازنده غمتون ولی یادتون باشه باید مراقب باشیم توش غرق نشیم و مدیریت کنیم و روی زندگی خودمون تمرکز کنیم. تمرینهای ذهنآکاهی میتونه برای ارتقای تمرکز بهت کمک کنه. یادت باشه قرا نیست اول این سوگ بگذره بعد روی زندگی خودت تمرکز کنی، بالعکس قراره به واسطه تمرکز روی زندگی شخصیت و همین کنکور، سوگ رو آروم آروم بگذرونی.
سلام. متاسفم برای این اتفاق. قطعا شوک بزرگی برایتان بوده ولی با این کار شما سوگ واقعی را تجربه نمیکنید. ایشان خودشان کسی را در جریان امور نگذاشته بودند. بهتره از سرزنش هم دست بردارید و با غم از دست دادن ایشان مواجهه شوید.
اتفاق های این شکلی هر فردی را دچار بهم ریختگی می کنه به تنهایی قطعا نمیشه این مسئله را مدیریت کرد حتما از روانشناس به صورت اختصاصی کمک بگیرید