«پیش از آنکه تشخیص دهید دچار چه نوع اختلال روانی شده اید، اطمینان حاصل کنید که توسط یک مشت احمق محاصره نشده اید.»
“منسوب به فروید “
اغلب یک فرد به ظاهر سالم با نقابی از وجاهت و جایگاه اجتماعی مناسب می تواند رفتارهای بسیار مخربتری از یک بیمار روانی داشته باشد. این همان موضوعی است که بنمایه ساخت فیلم “برادرم خسرو” شده است. گرچه فیلم بر اساس واقعیت روایت نمی شود، ولی در بسیاری موارد با ما به ازای واقعی آن در جامعه برابری می کند. به تصویر کشیدن مجموعه شرایط، تعاملات خانوادگی و اجتماعی که در بروز و تداوم اختلالات و بیماری های روانی نقش بسزایی دارند، فیلم “برادرم خسرو” را به عنوان اولین نمونه ایرانی که به طور خاص به موضوع اختلال دوقطبی می پردازد، شاخص می کند؛ فیلمی که در پرداخت خود به موضوع، در کنار خط داستانی و سهم شخصیت ها در پیشبرد قصه، به نسبت موفق بوده است. به گفته فیلمساز، جرقه ساخت فیلم به دوران کودکی و ارتباطش با عمویی که مبتلا به اختلال دوقطبی بود، بر می گردد.
اختلال دوقطبی یا شیدایی–افسردگی (مانیک –دپرسیو) نوعی اختلال خُلقی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق هستند. این اختلال در اواخر دوره نوجوانی یا اوایل دوره بزرگسالی تظاهر پیدا می کند.
روش درمان برای این اختلال شامل تلفیق روشهای دارودرمانی با روان درمانی است. به تبع ماهیت پیچیده و اپیزودیک این اختلال، درمان آن نیز نسبت به درمان اختلال افسردگی تکقطبی پیچیده تر است. بیمار دوقطبی که در فاز افسردگی است با استفاده از داروهای ضدافسردگی ممکن است دچار حالات مانیا شود و با استفاده از داروهای تجویز شده در فاز مانیک ممکن است افسرده شود. روان درمانی در جلوگیری از عود و کاهش علائم، افزایش ثبات خلق در بیماران بهبودیافته موثر است و تمرکز آن بر مداخلات خانوادگی و بین فردی است، اما در مراحل حاد کمتر مفید واقع می شود. توجه به ساختار خانوادگی و تعاملات بین فردی در خانواده هایی که یکی از اعضا مبتلا به اختلال دوقطبی است می تواند تاثیر بسزایی بر بهبود یا عود علائم بیماری داشته باشد. (یکی از کسانی که در موارد مشابه می توان از نظر تخصصی ایشان در زمینه اختلالات روانی کمک گرفت، نصیرالدین جاویدی است)
این اختلال در بسیاری از افراد مشهور دیده می شود که می توان آن را به ویژگی های خاص این بیماری بخصوص در فاز شیدایی نسبت داد. از جمله این افراد می توان به لودویگ ون بتهون، پابلو پیکاسو، ونسان ونگوگ، ناپلئون بناپارت، ارنست همینگوی، وینسون چرچیل، بریتنی اسپیرز، دمی لواتو، امی واینهاوس ، کاترین زتا جونز، اسحاق نیوتن، صادق هدایت، جرمی برت و مرلین مونرو ویرجینیا وولف را نام برد. لیستی از افراد مشهور با اختلال دو قطبی و تاریخچه ای از بیماریشان را در اینجا می توانید مشاهده کنید.
از جمله فیلمهایی که به موضوع اختلال دوقطبی میپردازد، می توان به فیلمهای آقای جونز (۱۹۹۳)؛ ساعتها (۲۰۰۲)، دویدن با قیچی (۲۰۰۶)؛ قوی سیاه (۲۰۱۰)؛ دفترچه امیدبخش (۲۰۱۲)؛ پسرم جمشید (۲۰۱۵)؛ دليبال(۲۰۱۵)؛ جنون عسل(۲۰۱۶)؛ برادرم خسرو (۲۰۱۷) اشاره کرد که در ادامه به نقد و بررسی فیلم برادرم خسرو پرداخته ایم.
در آغاز فیلم “برادرم خسرو” در حالی با شخصیت اول فیلم (خسرو) آشنا می شویم که علائم دوره شیدایی شامل سرخوشی، برانگیختگی هیجانی، بی قراری، افزایش انرژی و فعالیت، تحریک پذیری، کم خوابی، کاهش تمرکز، پرگویی را در موقعیت های مختلف از خود بروز می دهد.
پس از برقراری ارتباط بیننده با کاراکتر خسرو به همراه تمامی جذابیت ها و تفاوت های بیمارگونه اش با دیگران، شاهد مواجهه وی با تنش های ناشی از حضور اجباری اش در خانه ناصر هستیم که او را از فاز مانیک وارد فاز افسردگی می کند و با جنبه دیگری از اختلال دوقطبی آشنا می شویم و نشانه هایی از قبیل منفی گرایی، بی حوصلگی، احساس گناه، کندی حرکتی، اختلال خواب، کم اشتهایی، پرخاشگری را برایمان به تصویر می کشد.
تاکنون علت قطعی برای این اختلال شناسایی نشده، ولی همانطور که در فیلم هم به شکل گذرا به آن اشاره شده است، عوامل ارثی و ژنتیکی می تواند نقش موثری در ابتلا به این بیماری داشته باشد. در فیلم بارها به فردی به نام عمو رضا اشاره می شود که خسرو میراث نامبارک بیماری را از او به ارث برده است.
اکثر نقدها و نظرات موجود در مورد این فیلم بر پایه اطلاعات روانشناسی درباره اختلال دو قطبی نوشته شده، در حالی که آنچه از نظر منتقدان دور مانده است بررسی کاراکتریزاسیون شخصیت ناصر است. این در صورتی است که کارگردان به خوبی نشانه های پرداختن به آن را در فیلمنامه گنجانده است؛ علائم رفتاری که نشان از «تیپ شخصیت سلطه جو» در ناصر دارد که طبق کدهایی که داستان در قالب خاطرات دوران کودکی به ما ارائه می دهد، می تواند ریشه در محیط و شرایط دوران کودکی اش داشته باشد. همان شرایطی که با ایجاد زمینه برای تشدید بیماری دوقطبی خسرو، وی را به این حالت نامتعادل رسانده و با رسوخ در لایه های عمیق شخصیت ناصر او را دچار تعارضات پیچیده درونی کرده که به مراتب آسیب زننده تر از مشکلی است که خسرو بدان دچار است. شخصیت سلطه گر ناصرعلیرغم ظاهر موفق، خود کم بین با هوشی است که می خواهد با ایجاد سلطه و کنترل محیط اطراف و شرایط حاکم بر رابطه، احساس حقارت خود را مخفی کند. او با روش های غیراخلاقی، دیگران را مورد استثمار، استفاده یا کنترل قرار می دهد. بر اساس دیدگاه تحلیل رفتار متقابل، وضعیت زیربنایی فرد مبتلا به اختلال شخصیت سلطه جو، ” من خوب نیستم – شما خوب نیستید” و وضعیت ظاهری او ” من خوب هستم – شما خوب نیستید” می باشد. این افراد در کودکی به ندرت نوازش شده اند و با کمترین اشتباه مورد تنبیه و کنترل واقع شده اند. او در بزرگسالی، خود نقش والد سرکوبگرانه را بازی می کند. به دلیل احساس عدم امنیت درونی و ترس از دست دادن، تمایل شدیدی به کنترل برای نگهداری چیزهایی دارد که به آنها علاقه مند است. القا نظرات، گویش منطقی و تحکمی، ایجاد احساس گناه، بی کفایتی، ترس، تهدید و تحقیر در دیگران، از ویژگیهای این افراد است. این ویژگیها را در بسیاری از تعاملات بین ناصر با خسرو، میترا و فرزندش می بینیم. البته نباید بازی خوب ناصر هاشمی را در کامل کردن شخصیت شهاب حسینی در فیلم نادیده گرفت. ناصر هاشمی در فیلم ایفاگر نقشی پر چالش است که با بازی درونی اش آن را قوام بخشیده و کاملش کرده است. در مقابل بازی شهاب حسینی پرتنش و بیرونی است و همین تناقض، توازنی دراماتیک ایجاد کرده است.
اما موضوعی دیگری که ساختار روایی فیلم، ذهن را به آن معطوف می کند نقش شخصیت آسیب پذیر و در عین حال مصلحی مانند میتراست که حس همذات پنداری تماشاگر را بر می انگیزاند. او در تقابل با شخصیت ناصر و با مشاهده شرایط قهقرایی که خسرو در آن قرار دارد، خود درگیر آشفتگی و فشار روانی است و همزمان برای مدیریت بحران و برگرداندن شرایط مطلوب تلاش می کند. میترا در موقعیت های مختلف نقش ناجی را بازی می کند در حالی که خود تحت تاثیر همین شرایط، مستعد آسیب و سقوط در ورطه عدم تعادل روانی است. در واقع ما در این فیلم شاهد یک ماکت کوچک از جامعه و روابطی هستیم که مولد انواع بیماریها و اخلالات روانی است. بستر روابط و الگوهای غلط رفتاری در این ساختار شبیه به دمینویی است که ممکن است ضربه بعدی، پس از میترا به فرزند همین خانواده وارد شود. با اغماض می تواند گفت که به نوعی میترا راوی این داستان می باشد و دوربین بیشتر در جاهایی که او حضور دارد نقش جدی ایفا می کند، میترا نماینده تماشاگر در فیلم است. کسی که خود آسیب دیده است و بررسی روانکاوانه او و یا افراد اطرافش در تعامل با یک روانشناس می توانست ابعاد عمیق تری به داستان و شخصیت ها بدهد. فیلم “برادرم خسرو” به عنوان فیلمی که با دیدگاه روانشناسانه به شخصیت ها و موقعیت ها می پردازد با کمرنگ کردن نقش روانشناس در فیلم، ضربه های جدی دیده است. حضور روانشناس نقشی در گشودن گره ها و حل مشکلات این خانواده ندارد و حتی می تواند این دیدگاه را به صورت یک پیام مستتر به ذهن مخاطب القا کند.
از جمله نقدهایی که به فیلم وارد است خلق کاراکترهای سیاه و سفید و نگاه قضاوت گرایانه ای است که از جانب کارگردان به مخاطب تحمیل شده است و این درحالیست که اشخاص این داستان تمامی زاده شرایطاند و با نگاهی منصفانه می توان گفت همه اشخاص فیلم خاکستری اند نه سیاه مثل ناصری که در فیلم می بینیم و نه سفید مانند ناهید و میترا . علی رغم انتخاب گر بودن انسان ها همه ما تا حد زیادی متاثر از محیط هستیم و هرکداممان تحت تاثیر شرایط می توانیم ناصر ، خسرو ، میترا و یا ناهید باشیم.
در پایان، در کنار نکات همه نقط قوت و ضعف فیلم باید به بیگلری به خاطر انتخاب هوشمندانه موضوع و پرداخت قابل قبول آن در اولین تجربه ساخت فیلم سینمایی بلند آفرین گفت.
این فیلم از تاریخ ۲۰ اردیبهشت ماه اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز در تعدادی از سینماها پخش می شود . سینماهای پخش کننده این فیلم از اینجا قابل دسترسی است.
مطالب بیشتردر این مورد از لینک های زیر قابل دسترسی است:
نویسندگان : آزاده ایران بان – الهام سپهوند